#پای_درس_شهید
انسان یڪ تذڪر در هر ٤ ساعت
بخودش بدهد بد نیست .
بهترین موقع بعد از نماز ،
وقتی سر به سجده میگذارید ،
مروری بر اعمال صبح تا شب خود بیندازد ،
آیا ڪارمان برای رضای خدا بود ؟!
سردار شهید ..
————————————————–
انسان یڪ تذڪر در هر ٤ ساعت
بخودش بدهد بد نیست .
بهترین موقع بعد از نماز ،
وقتی سر به سجده میگذارید ،
مروری بر اعمال صبح تا شب خود بیندازد ،
آیا ڪارمان برای رضای خدا بود ؟!
سردار شهید ..
————————————————–
شهادت نوع مرگ را عوض میکند وقت مرگ را عوض نمیکند …
از مرگ نترسید؛ جوری در زندگی حرکت کنید که خداوند شهادت را نصیبتان کند و از دنیا ببرد.
مدافع حرم
#اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهادة_فی_سبیلک
————————————————–
??ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی ? ? ??
چگونه باور کنم خبر رفتنت را سردار؟ ?
پاشو مگر نمی بینی شامیان دور علی را گرفته اند؟
پاشو برادر
دلم رفته بین الحرمین
کنار علقمه
بند بند وجودم دم گرفته” ای اهل حرم میر و علمدار نیامد”
پاشو دلمان برای لبخندت
برای بصیرتت
برای آرزوهای شهادتت تنگ می شود
پاشو امیر لشگر ایران
پاشو هنوز فتوحات زیادی باقی مانده
پاشو دلم برای خم ابرویت تنگ شده
برای اخم های پرصلابت
برای فرماندهی پر صلابتت
چگونه باور کنم رفتنت را!؟
آنقدر در کوه ها و بیابان ها به دنبال شهادت گشتی
تا آخر تو را در آغوش گرفت
تو شهید زنده بودی
و حالا یارانت دورت را گرفته اند
قسم به حرمت حضرت مادر
برای هر قطره خونت باید هزینه ها بدهند
حاج قاسم، بشنو
“بسم الله القاسم الجبارین” را پشت بی سیم می گویند!
علم بر روی زمین نمی ماند
بچهها!
مراقب باشید!
به شهدا تمسک کنید، بصیرتتون رو بالا ببرید که ترکش نخورید!
رابطه خودتون رو با خدا زیاد کنید؛
با اهل بیت یکی بشید و در این راه گوش به فرمان اونها باشید
? @aah3noghte?
اصلا حسین جنس غمش فرق مے ڪند…
ایــن راه عشــــق پیچ و خمش فرق مے ڪند…
? @aah3noghte?
? یه بار که تو منطقه حسابی از بچه ها کار کشیده بود و به قول معروف عرقشون رو در آورده بود، جمعشون کرد و بهشون گفت:
” نکنه فکر کنین که فلانی ما رو آموزش می ده، من خاک پاهای شماهام. من خیلی کوچیکتر از شماهام… اگه تکلیف نبود هرگز این کار رو نمی کردم….”
? ولی دلش رضا نداده بود و با گریه از همه خواست که دراز بکشن. همه تعجب کرده بودن که می خواد چیکار کنه‼️.
همه که خوابیدن اومد پایین پای تک تک بچه ها و دست می کشید به کف پوتین بچه ها و خاکش رو می مالید رو پیشانیش …
می گفت: من خاک پای شماهام … ‼️
.
در ایتا:
@shahidgomnam
مگر…
سیصد و اندی نفر از شیفتگانش
زیاد است ⁉️
که گویند…
به اندازه یک « بدر »
علمدار ندارد❗️
و گویند
چرا این همه مشتاق
ولی او سپهش یار ندارد⁉️
.
.
کانال شهید گمنام در ایتا
@Shahidgomnam
⚜در میان ازدحام زندگے،
در امتداد عبور لحظه ها؛
و در رفت و آمد قدم هاے بے تفاوت شهر!
انگار، آوار مے شود بردلم؛
اضطرابِ نبودنت…؛
کجایی…؟
✨﷽✨
? قال الامام العسکری - علیه السّلام -:
ذلک القرآن یأتی یوم القیامة بالرجل الشاب یقول لربه عز و جل یا رب هذا اظمأتُ نهاره و اَسهرتُ لیلَهُ و قوّیتُ فی رحمتِک طمعهُ و فسحت فی رحمتک امله.
? امام عسکری - علیه السّلام - فرمودند: قرآن روز قیامت با شخصی جوان میآید و به پروردگار میگوید: ای خدا این بنده شب کرد روزهایش را و روز کرد شبهایش را در حالی که طمعش را در رحمت تو قوی کرد و سیر کرد آرزوهایش را در رحمت تو.
?«مستدرک الوسائل، ج 4، ص 246»
✔ کانال استاد رفیعی در ایتا:
☑ @ostadrafiei
✨﷽✨
? قال الامام الصادق - عَلَیْهِ السَّلامُ -: اِیّاکَ وَ الضَّجَرَ وَ الْکَسَلَ، اِنَّهُما مِ فْتاحُ کُلِّ سُوءٍ؛ اِنَّهُ مَنْ کَسَلَ لَمْ یُؤَدِّ حَقّاً وَ مَنْ ضَجِرَ لَمْ یَصْبِرْ عَلی حَقٍّ.
? امام صادق - علیه السلام - فرمودند: از افراط در کار و تلاش بیش از حدّ بپرهیز و نیز از سستی و مسامحه کاری اجتناب نما، که این دو کلید تمام بدیها و بدبختیها است، زیرا افراد مسامحه کار حق کار را ادا نمی کنند و (کار را آن طور که باید انجام نمی دهند) و افراد زیاده رو، در مرز حقّ، توقّف نمی نمایند و از حد آن تجاوز میکنند.
«وسائل الشیعه، ج 4، ص 105»
✔ کانال استاد رفیعی در ایتا:
☑ @ostadrafiei
✨﷽✨
? قالَ رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم :
وَ مَنْ صَبَرَ عَلَی سُوءِ خُلُقِ امْرَأَتِهِ وَ احْتَسَبَهُ أَعْطَاهُ اللهُ (بِکُلِّ مَرَّةٍ) یَصْبِرُ عَلَیْهَا مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا أَعْطَی أَیُّوبَ علیه السلام عَلَی بَلَائِهِ.
? هر مردی که بر بداخلاقی و بدرفتاری همسرش به خاطر خداوند صبر بورزد (و متقابلا با همسرش بدرفتاری و بداخلاقی نکند؛ بلکه با صبر و بردباری درصدد اصلاح همسرش باشد) خداوند متعال به ازای هر روز و شبی که بر بداخلاقیِ او صبر کرده است، ثواب حضرت ایوب را در برابر بردباریهای او در مقابل بلاها و سختیهای زندگی عطا میکند.
?(وسائل الشیعه، ج20، ص164)
✔ کانال استاد رفیعی در ایتا:
☑ @ostadrafiei
✨﷽✨
? از بیانات استاد رفیعی
? ? ? ?
هرجا فحش و کار زشت بیاید، این باعث ننگ است و باعث آبروریزی است. «وَ لا کَانَ الْحَیَاءُ فِی شَیْءٍ قَطُّ إِلا زَانَهُ» هرجا حیاء و شرم بیاید، باعث زینت است و باعث زیبایی است.
بهترین پوشش در روایات ما حیاء است. «أحسن ملابس الدین [الدنیا] الحیاء» (غررالحکم، ص 257)
بهترین پوشش برای انسان در دین و دنیا حیاء است. «الْحَیَاءُ خَیْرٌ کُلُّهُ» (من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 379)
حیاء همه خیر است.
«الحیاء مفتاح کل الخیر» (غررالحکم، ص 257)
حیاء کلید همه خیرهاست.
اصلاً عجیب است و در روایت داریم: «الحیاء هو الدین کله» (کنز، ج 3، ص 121)
اصلاً دین همه حیاء است. حیای منفی هم داریم ولی باید بدانیم امروز دشمنان ما دست روی از بین بردن شرم و حیاء گذاشتند. یعنی کسی که میآید بحث حجاب اجباری و غیر اجباری را مطرح میکند و یا روسری به سر چوب میکند و یا روزی را اعلام میکند برای بی حجابی در میان جامعه، این بحث این نیست که حجاب شرعی است، دینی است، کشور دارد، الزامی و قانونی است. این بحث شکستن قبح گناه است. شکستن حریم و مرز حجاب و حیاء است. یک جامعه دینی ، این جامعه خطوط قرمزش را وصیتنامه شهداء تعیین میکند. شهدایی که همین روزها هنوز دارد بدنشان تشییع میشود. به عنوان مدافع حرم، به عنوان شهدایی که بدنشان تفحص میشود. شما در این وصیتنامهها نگاه کنید.
✔ کانال استاد رفیعی در ایتا:
☑ @ostadrafiei
امام ظهور میکند و سر آخر جهان به نور وجودش منور میشود، میدانم ! اما جانمان به لبمان میرسد از این تاریکی به آن نور برسیم! و من نگرانم ، دلم میلرزد ، از اینکه ته چاه بمانم ، میترسم کم بیاوریم ، راستش را بخواهی غصه میخورم ! بغض میکنم ! مثل بچه ی گم شده به بازار، سرگردانم! غصه میخورم از اینکه اکثرمان غافلیم ، به خواب دنیا رفته ایم! سرگردانم از اینکه نمیدانم کدام راه به خدا میرسد ! میدانم آخرش سپید است ! درک دنیای معطرِ به عطرِ حجتِ خدا ، رایحه ای است که تنها نصیب صابرین میشود ، نصیب آن ها که تا آخر خط به پای یار میمانند!غم هجران ، آخرش به وصل یار می انجامد اما کجاست دلی که طاقت این ظلمت را داشته باشد ، دل ما طاقت فراق یار ندارد ، میسوزد! چون پروانه به گرد شمعی که نمیبیند! سینه ام تنگ شده ؛ تمام غم آینده ی پیش رو، به دلم نشسته ! غم آینده ی تاریک انسان ها ، من نور میخواهم ! اینجا ظلمت همه جا را فرا گرفته! یارانمان هر روز شهد شهادت مینوشند! یعنی جهان روز به روز از نعمت حضورشان بی نصیب تر میشود! و تاریک تر …
من میترسم از تاریکی ..
✨﷽✨
? حضرت على (علیه السلام) فرمودند:
- فوالله - ما اَغضَبتُها و لا اَکرَهتُها عَلَى امر حَتَّى قَبَضَها اللهُ عَزّوجل اِلیه و لا اَغضَبتَنى و لا عصت لى اَمرا. و لَقَد کنتُ اُنظُرُ اِلیها فَتنکشفُ عنّى الهُموم و الأخزان.
? به خدا سوگند هیچ گاه فاطمه (سلام الله علیها) را به خشم نیاوردم و او را بر کارى - که میل نداشت - وادار نکردم تا روزى که خداوند او را برد و او نیز هیچگاه مرا به خشم نیاورد و از فرمان من سرپیچى نکرد و هر گاه که به او مى نگریستم نگرانیها و غمها از من زدوده مى شد.
?کشف الغمة ج 1: 363
✔ کانال استاد رفیعی در ایتا:
☑ @ostadrafiei
✨﷽✨
? امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
انما سمیت فاطمة (سلام الله علیها) محدثة لان الملائکة کانت تهبط من السمأ فتنادیها کما تنادى مریم بنت عمران فتقول: یا فاطمة ان الله اصطفاک و طهرک و اصطفاک على نسأ العالمین یا فاطمة اقنتى لربک و اسجدى و ارکعى مع الراکعین فتحدثهم و یحدثونها.
✨فاطمه زهرا (علیه السلام) به آن جهت (محدثه) نام گرفت که ملائکه از آسمان فرود مى آمد و او را صدا مى زد همانگونه که مریم (علیه السلام) را ندا مى داد و مى گفت: (اى فاطمه، خدا تو را برگزید و پاکیزه ساخت و بر همه زنان عالم برترى داد. اى فاطمه همواره خدا را عبادت کن و براى او سجده نما و همراه با رکوع کنندگان به درگاه او رکوع کن) . او با فرشتگان سخن مى گفت و آنان نیز با او سخن مى گفتند.
?علل الشرائع: 216
✔ کانال استاد رفیعی در ایتا
☑ @ostadrafiei
✨﷽✨
? استاد رفیعی
▫️️صفت رضا
? ? ? ? ?
◽️صفت رضا معنایش این است که انسان ، وقتی امر بین رضایت خدا و رضایت خودش و مردم دایر می شود ، رضایت خدا را ترجیح بدهد . این صفت خیلی با ارزشی است . برای حضرت زهرا خواستگار آمد . خواستگار حضرت علی (ع) بود . قبل از ایشان افراد پولدار هم آمده بودند ولی حضرت امیر وضعیت اقتصادی خوبی نداشت . حضرت محمد گفت که دخترم خواستگار آمده است . کسانی که در ازدواج دختران شان تحکم می کنند ، بدانند چهارده قرن پیش زمانی که کسی برای زن حساب باز نمی کرد و در آن زمان که دختر زنده به گور می کردند ، در آن زمان حضرت رسول موضوع خواستگاری را با دخترش مطرح کرده است . و نظر او را خواسته است . بعضی ها می گویند که نظر دختر مهم نیست و نظر پدر مهم است . از آن طرف گاهی دختر خانم هایی هستند که نظر پدر را نادیده می گیرند و می گویند که حتما این ازدواج باید انجام بشود . درخواست این است که ازدواج دوستانه و طرفینی در خانواده باشد . حضرت محمد به دخترش می فرماید که علی به خواستگاری تو آمده است . نظر تو چیست ؟ اولین سوالی که حضرت فاطمه پرسیدند این بود : آیا خدا راضی است ؟ آیا شما بعنوان پیامبر راضی هستید ؟ حضرت فرمود : بله . هم خدا و هم من راضی هستیم . سوال نکرد که چه چیزی دارد ؟ خانه اش کجاست ؟ امکاناتش چیست ؟ رضایت خدا برایش مقدم بود . روایت داریم که اگر کسی به خواستگاری دخترتان آمد و دین او را پسندیدید به او دختر بدهید . البته این به آن معنا نیست که شما چشم بسته عمل بکنید . نه شغل ، نه زندگی و نه خانه او را کار نداشته باشید . نه اینها همه مهم است . شغل ،زیبایی ،امکانات و کفو بودن مهم است . در روایت داریم که اگر حضرت فاطمه نبود کفوی برای حضرت علی (ع) نبود . و اگر حضرت علی (ع) نبود کفوی برای فاطمه نبود . پس کفویت شرط است . ولی رضایت خدا در زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها مطرح است .
✔ کانال استاد رفیعی در ایتا:
☑ @ostadrafiei
.
از دل تنگ من ،آیا خبری هم داری؟
.
آشنا ،پشت سرت مختصری هم داری؟
.
ِمنَت یی بر سر ما هم بگذاری ، بد نیست!
.
آه ،کم چشم به راهم بگذاری ،بد نیست!
.
نکند منتظر مردن مایی ،آقا؟
.
منتظرهات بمیرند،میایی آقا ؟
.
به نظر میرسد این فاصله ها کم شدنی ست!
.
غیر ممکن تر از این خواسته ها هم شدنی ست!
.
دارد از جاده صدای جرسی می آید!
.
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید!
.
منجی ما به خداوند قسم آمدنی ست!
#ظهور_بسیار_نزدیک_است_ان_شاء_الله
.
.
من به دلیلی خون ریزی به حالت اغماء رفته بودم و پزشکان امید زیادی به مداوای من نداشتند.
ضارب نیز به دلیل در اختیار داشتن شماره پلاک اتومبیلش به زندان افتاد.
مدت زیادی گذشت و ما چهار الی وپنج ماه بعد به دادگاه رفتیم که سردار نقدی نیز حضور داشتند و من دیدم وکیلی گرفته اند و خود ایشان پیگیر کارها بودند.
در دادگاه یکی از افراد به سه سال زندان و بقیه نیز که همدست بودند به شصت الی هفتاد ضربه محکوم شدند اما همه آن ها به قید وثیقه آزاد هستند.
البته ناگفته نماند مرضیه وحید دستجردی (وزیر بهداشت وقت)نیز تشریف آوردند و هزینه بیمارستان را حساب کردند….
#شهدارا باذکر صلوات یادکنید
من همان جا افتادم و آن افراد نیز فرار کردند اما یکی از همراهان من که موتورسواری بلد بود آن ها را دنبال کرد و شماره پلاکشان را برداشت.
من نیم ساعت در خیابان افتاده بودم و ماشینی که دو سرنشین داشت و عازم شمال بود من رو سوار کردند و به اورژانس فلکه سوم تهران پارس بردند.
ساعت دوازده و نیم بود که پزشکان گفتند که اگر مریضتان را تا نیم ساعت دیگر به یک بیمارستان مجهز نرسانید جان به جان آفرین تسلیم می کند.
دوستان من را به بیست و شش بیمارستان دیگر هم بردند اما هیچ بیمارستانی من را به دلیل اینکه حالم وخیم بود پذیرش نمی کرد تا اینکه بالاخره ساعت پنج در بیمارستان عرفان عملم کردند….
? شهید علی خلیلی ناهی امر به معروف و نهی از منکر قبل از نائل شدن به درجه رفیع شهادت در گفت و گو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، درمورد در گیری خود با اشراری که در سال90 قصد تجاوز به یک خانم خانم را داشتند گفت: نیمه شعبان دو سال پیش(سال 90) به نظرم ساعت دوازده شب بود که می خواستیم دو نفر از دوستانم را به خانه شان در خاک سفید برسانم که دیدم پنج،شش نفر درحال اذیت دو خانم هستند و به زور می خواستند وی را سوار ماشین کنند. دوستان من به دلیل پایین بودن سنشان حلو نرفتند اما من به آن افراد تذکر دادم و گلاویز شدیم. و یکباره چاقویی که نمی دانم از کدام سو نثار ما شد. چاقو به ناحیه گردن و شاهرگم خورده بود…
#شهدارا باذکر صلوات یادکنید
علی خلیلی در سال 1371 در استان تهران متولد شد و تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم ادامه داد.
علی خلیلی از سن نوجوانی با موسسه فرهنگی و دینی بهشت آشنا شده و وارد این مجموعه فرهنگی شد.او که انگیزه و استعداد خوبی در انجام فعالیت های فرهنگی داشت خیلی زود به یکی از مربیان موفق این مجموعه تبدیل شد. او پس از اخذ مدرک دیپلم وارد حوزه علمیه امام باقر(ع) شد.
شهدارا باذکر صلوات یادکنید
جانا ! جان ناقابلم که امانت توست را بپذیر و از خطاهایم درگذر که من فراق تو و طاقت و تحمل عذاب تورا ندارم.
بارالها ! من همان بنده ای هستم که سالها در گمراهی به سر برده و عصیان اوامر تو را کرده ام ، اما اینک معترفم به گناهانم و اقرار می کنم به اینکه در اشتباه بوده ام ، پس از گناهانم درگذر و توفیق لقایت را که نصی
ب شهدای راهت میکنی نصیب من هم کن.
بارالها ! تو را شکر میگویم که به من آگاهی بخشیدی تا اینکه بدانم کیستم و از کجایم و به کجا می روم.
خدایا ، در شهادت چه لذتی است که مخلصان تو به دنبال آن اشک شوق میریزند و این گونه شتابان اند.
خدایا ! هدایتم کن ، زیرا میدانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است.
خدایا ! هدایتم کن تا ظلم نکنم ، زیرا میدانم که ظلم چه گناه نابخشودنی است.
خدایا ! نگذار دروغ بگویم ، زیرا دروغ ظلم کثیفی است.
خدایا ! محتاجم مکن که تهمت به کسی بزنم ، زیرا تهمت ، خیانت ظالمانه ای است.
خدایا ! ارشادم کن که بی انصافی نکنم ، زیرا کسی که انصاف ندارد ، شرف ندارد.
خدایا ! معرفتمان ده که بس بی معرفتیم.
صبرمان ده که بسیار عجولیم.
بصیرتمان ده که ببینیم انچه نادیدنی است.
کورمان کن که نبایسته ها را نبینیم و جز تو منظر نظر نباشد.
بینشی عطا کن که اهل ثمر شویم.
و فکری ببخش تا به عظمتت پی ببریم و معرفتی یابیم.
دستی ببخش تا دستگیر باشد ، و جز تو به سوی کسی دراز نشود.
قدمی عطا کن که در راه تو بپیماید.
و قدرتی که در خدمت تو باشد.
پیامبر گرامی اسلام: هر کس صادقانه آرزوی شهادت کند ، خداوند به او ثواب آن را عطا خواهد کرد ، هر چند به شهادت نرسد.
راه کاروان عشق از میان تاریخ میگذرد و هر کس در هر زمان بدین صلا لبیک گوید از ملازمان کاروان کربلاست.
تمام خاک را گشتم به دنبال صدای تو ببین باقی است روی لحظه هایم رد پای تو
خادم الشهداء کربلایی حجت الله رحیمی
وصیت نامه شهید حجت الله رحیمی
بارالها !…
خدایا ! دوری خانه ، پدر ، مادر ،برادر و خواهر را
خدایا ! بی خوابی های فراوارن را
خدایا ! دنیا و خواری هایش و همه چیز خوب و بدش را تحمل میکنم ولی دوری تو را یک لحظه تحمل نخواهم کرد.
خدایا ! تو را سپاس میگزارم که این بار سعادت را نصیبم کردی تا در راه خودت و اهل بیتت و شهدای خالصت حضور داشته باشم و آرزو دارم خالصانه از من بپذیری .
خدایا ! چشم طمع به بهشت تو نیز ندارم ، زیرا عبادت هایم را برای این به درگاهت میکنم که تو را لایق عبادت می دانم ، و تو را عادل میدانم و می دانم که تنها بودن در جوار تو سعادت حضور در قیامت توست که انسان را سعادتمند میکند .
خدایا ! سالها و ماه هاست که به دنبال دست یافتن به وصال خویش شهر ها و آبادی ها و کوه ها و دشت ها و بیابانها را پشت سر گذاشته ام ولی هنوز خود را نشناخته ام.
با کاروانی از دوستان و عزیزان حرکت کردم ، در هر مسیری ، بر سر هر کوی و برزنی یکی یکی ، از عاشقان و مخلصان تو جدا گشتم. یک یکشان به سوی تو پرواز کردند و شهد شهادت را نوشیدند و این من بودم که از قافله جامانده ام. همیشه به یاد شهدا شال عزا بر گردن نهادم و همیشه در این فکر بودم که چگونه میتوان عاشق شد ، عاشق الله ، شیفته الله تا مرا جز انصار حسین قرار بدهی و درجه رفیع شهادت را نثارم کنی.
خدای مهربان ، این بار نیز دنبال رسیدن به وصال خویش حرکت کردم ، شاید به ارزوی خویش دست یابم.
خدایا ! وقتی اسلام و انقلاب در خطر باشد دیگر این سینه را نمیخواهم.
خدایا ! مکش این چراغ افروخته را و مسوز این سوخته را و مران این بنده ی آموخته را
معشوقا ! اگر بپرسی حجت ندارم ، اگر بسنجی بضاعت و اگر بسوزانی طاقت…
معبود من ! اگر مرا به جرم بگیری تو را به کرم بگیرم و حاشا که کرم تو از جرم من بیشتر است .
الهی ! اگر با تو دوستی نکردم ، دشمنی هم نکردم . گریخته بودم ، تا تو مراخواندی و بر خوان خود نشاندی .
خدایا ! عاشق در برابر معشوق آن حد عشق میورزد تا که بمیرد ، من هم آنقدر عاشق تو هستم که می خواهم در راه تو ، تکه تکه شوم.
خدایا ! مرا به صراط شهدا و صراط امام ثابت بدار تا شرمنده آنها نشوم و با روی سفید به دیدارشان بیایم.
خدایا ! در این سرزمین مقدس و خونین سوگند میخورم که تا آخرین نفس پیرو راه امام و شهدای عزیزم باشم .
خدایا ! من رضای تو را و لقای تو را بر خوشی دنیا ترجیح میدهم .
خدایا ! اجر و مزد مارا در جوارت به ما عنایت کن .
بارالها ! هیچ در خودم لیاقت وصل به لقای تورا نمیبینم ، ولی امیدم به عفو و بخشش توست .
خدایا ! از جمع یاران جدایم مکن و در مقابل شهدا شرمنده ام مساز ، زیرا به عشق شهادت به درب خانه ات می آیم.
پروردگارا ! تو خود گفتی هر که عاشق من باشد ، عاشقش خواهم بود و هر که را عاشق باشم شهیدش میکنم ، و خون بهای شهادتش را نیز خود خواهم پرداخت . خدایا ! من عاشق توام ، پس خون بهایم را که شهادت است به من پرداخت کن
محبوب من ! شهادت را نه برای فرار از مسئولیت اجتماعی ، و نه برای راحتی شخصی میخواهم ؛ بلکه از آنجا که شهادت در راس قله کمالات است و بدون کسب کمالات ، شهادت میسر نمی شود ، میخواهم و خوشا به حال انان که با شهادت رفته اند.
بارالها ، جندالله را که با سوگند به ثارالله در سنگر روح الله برای شکست عدوالله و استقرار حزب الله زمینه ساز حکومت جهانی بقیه الله گردیده حمایت فرما!
ای سید و مولای من ! بگذار این دیدگان دیگر نبینند ، بس است هر چه دیده اند . بگذار این گوش ها دیگر نشنوند ، بس است هر چه شنیده اند، بگذار این دست و پاها دیگر حرکت نکنند ، بس است هرچه جنبیده اند.
خدایا ! دوست دارم تنهای تنهای بیایم ، دور از هر کثرتی ؛ دوست دارم گمنام گمنام بیایم ، دور از هر هویتی .
خدایا ! اگر بگویی لیاقت نداری خواهم گفت : لیاقت کدام یک از الطاف تورا داشته ام .
یا سیدی و مولای ! ابراهیم را گفتی که عزیزترین فرزندش را قربانی کند ، و او اسماعیل را محیا کرد ، هنگامی که پدر کارد را نزدیک گلوی فرزندش آورد ، ندا آمد دست نگهدار ، ابراهیم آزمایش خود را داد ولی اسماعیل هنوز به آن درجه تکامل نرسیده بود .. زمان زیادی گذشت که عزیزترین فرزند آدم در راه خدا قربانی شد و آن هم حسین ابن علی (ع) بود…
پروردگارا ! قلبم مالامال عشق تو است و از شوق عشق تو و به حسین تو می تپد .
? ?
? | حـاج حسین یکتـــا :
شهدا وسط عملیات #ولایت_پذیری
رو تمرین کردند ❗️
و ما الان #وسط معبریم ؛ در یک پیچ مهـــم تاریخی !
هر کس از حضرت زهـــ? ــراء سلام الله علیها طلب کمک کنه ؛
خانــــم دستش رو خواهد گرفت !
وسط این همه انحــراف و شبهه و حرف و حدیثـــــ … نباید کُپـی کنیم ؛ درست توســـل ? کنید ؛ سیل و طوفانے ? که اومده همه رو میبره !
مگر اینکه خــدا به کسی نظر کنه …?
.
شھــدا وسط معبر کم نیاورند
و اقتدا به اربابـــ❤️ کردند !
راست گفتند به امام زمان دوستت داریم
و عمل کردند به حرفشون …
.
نکنه ما کم بیاریم تو عملیـات !
حرف ، سر و صدا نمیخرن !
عمـــــل میخـــــــــرن !
�
? بسم ربـ شهدا ?
ازهیچ کس چیزی به دل نمی گرفت، بدی دیگران روفراموش می کردودرمقابل؛ خوبیاشون روبه خاطرمی سپرد… ?
وقتی یکی بارهبریاسپاه مخالف بود، اصلاسکوت نمی کرد ولی طوری بازبان وبیانش برخوردوبحث می کردکه طرف مقابل تاثیرمنفی نگیره وخودش هم جبهه ی خیلی معترض نمی گرفت. ?
خادم الشهدابود…
ترک محرمات وانجام واجبات…روی این موضوع باهیچکس شوخی نداشت.
خیلی بامعرفت بود، هرجای زیارتی هم که میرفت پیام میدادویادمی کرد.☺️
تاجایی که میشدحرفش رومیزد. خیلی رک بود وباکسی رودربایستی نداشت. به زندگی وزندگی کردن خیلی امیدواربودولذت بردن اززندگی رودوست داشت ولی اصلاازیادمرگ غافل نبود.
عاشق وسینه سوخته ی حضرت زینب"سلام الله علیها” بودوبرای ظهورآقا صاحب الزمان"عج” #عمل روانتخاب کرد، تاحرف!…وآخرهم زیرپرچم بی بی موند وشدیکی ازعلمداران ظهور… ?
? گفتگوی کوتاه با دانشجویی که میخواست کار فرهنگی بکند
? «علاقۀ به خلق» یکی از اموری است که گاهی در میان علاقهمندان به «حق» مورد غفلت واقع میشود. البته ریشۀ علاقه به خلق را باید در همان علاقۀ به حق جستوجو کرد. اگر علاقۀ انسان به خدا زیاد شود، آدم کمکم روحیهای پیدا میکند که به شدت نسبت به مردم عاطفه پیدا کرده و مهربان میشود. در نتیجه سرنوشت انسانها که بندگان خدا و مورد علاقۀ پروردگار هستند، برای او مهم میشود.
? کسی که مردم را دوست داشته باشد نمیتواند انسانها را در ورطۀ باطل رها کند و تنها به نجات خودش بیندیشد. چنین کسی انگار به خودش میگوید: «گیرم من راهم را پیدا کردم، پس بقیه مردم چه میشوند؟»
➕ روزی جوان دانشجویی که برای مشورت در مورد کار فرهنگی در دانشگاه آمده بود، گفت:
➖ میخواهم در دانشگاهمان کار فرهنگی کنم، چه کار کنم بهتر است؟
➕ از او پرسیدم: بلد هستی رخت و لباس بشویی؟
➖ گفت: بله، رخت و لباس که بلدم بشویم، امّا این چه ربطی به کار فرهنگی دارد؟ من میخواهم کار فرهنگی کنم.
➕ گفتم: حاضری لباسهای هماتاقی خودت در خوابگاه را بشویی؟
➖ گفت: نه، کار سختی است. بعد به شوخی گفت: اینجا که جبهه نیست تا ما از اینجور ایثارگریها کنیم.
➕ گفتم: جبهه نیست، ولی هماتاقی تو که «آدم» هست. تو برای آدم بودن او چقدر ارزش قائلی؟
➖ گفت: ممکن است بچه خوبی نباشد.
➕ گفتم: اتفاقاً چون ممکن است بچه خوبی نباشد، دارم این سؤال را میکنم. آیا قیمت آدم بودنش برای تو این قدر هست که اگر یک وقت پیش آمد، بتوانی با طیب خاطر و لذت، لباسش را بشویی و بگویی دارم لباس یک انسان را میشویم؟
➖ صادقانه گفت: نه، من این جوری نیستم.
➕ صمیمانه گفتم: اگر یک انسان این قدر نزد تو اهمیت ندارد، چرا میخواهی برای هدایتش کار فرهنگی بکنی؟ به تو چه ربطی دارد که نگران بهشت و جهنم مردم باشی؟ تو که آدمها را دوست نداری، چه کار به سرنوشتشان داری؟
? البته موضوع شستن لباس دیگران، صرفاً یک شیوۀ برآورد است. نه اینکه واقعاً شستن لباس دیگران یک شاخص قطعی باشد. به هر حال انسان باید نگاه کند و ببیند چقدر برای دیگران ارزش قائل است.
? ? بخشی ازکتاب انتظار عامیانه، عالمانه، عارفانه (ص 223-224)
✨﷽✨
? قال رسول الله - صلّی الله علیه و آله -:
طُوبی لمن ادرک قائمَ اهلِ بیتی و هو مقتدٍ به قبلَ قیامِهِ یأتِمُ به و بائمةِ الهُدی من قبلِهِ و یَبرَأُ الی الله من عدوِّهم اُولئِکَ رُفقائی و اکرمُ اُمَّتی علیَّ.
? ✨پیامبر اکرم - صلّی الله علیه و آله - فرمودند:
? خوشا به حال کسی که زمان قائم اهل بیت مرا را درک کند، در حالی که قبل از قیامش از او پیروی میکرده، به او و ائمه هدی قبل از او متمسک شده و از دشمنانشان به سوی خداوند بیزاری میجسته است، آنها دوستان من و کریم ترینِ امت من هستند.
?«بحار الانوار، ج 51، ص 72»
.
.
یا امام رضا !
اگر …
اگر تو را نداشتیم دلِ مان را باید به پنجره فولاد چه کسیِ گره می زدیم ؟
یا امام رضا اگر تو را نداشتیم باید در کدامین ایوان طلا زار می زدیم تا درد مان دوا شود ؟
اگر تو را نداشتیم کبوترِ دل مان را باید به غیر از گنبد طلایت کجا می نشاندیم؟
اگر تو را نداشتیم باید از چه کسی برکت سفره های مان را می خواستیم؟
اگر تو را نداشتیم پس چه کسی ضامن این آهوانِ خسته دل ما می شد؟؟
اگر تو را نداشتیم هر روز ساعت 8 باید به چه کسی عرض ادب می کردیم ؟
برای چه کسی سفره ی دل وا می کردیم؟
از چه کسی برات کربلا می خواستیم؟
اگر تو را نداشتیم پس زیارت چه کسی حج فقرا محسوب می شد؟
اگر تو را نداشتیم پس کدامین خورشید تابانی می توانست دل های تاریک ما را روشنی بخشد؟
آقای امام رضا …
اگر تو را نداشتیم، هیچ چیز نداشتیم !!!
خدا کند همیشه زیر سایه ات نفس بکشیم، مولای رئوفم !
.
?اگر با دشمنشان اینگونه اند
با دوستشان چگونه اند
✅ «ولید بن عقبه» ، کینه و دشمنی سختی با امام علی(ع) داشت. او در #جنگ جمل و صفین، با امیرالمومنین جنگیده بود.
امام حسن مجتبی(ع) یک روز متوجه شدند که ولید بیمار است و به #عیادت ولید رفتند.
ولید در پاسخ به بزرگواری امام حسن(ع) گفت:
«از همه کارهای خود #توبه میکنم ولی از آنچه که میان من و پدرت بود، توبه نخواهم کرد»
امام حسن(ع)، نه تنها #سکوت کردند و پاسخی به گستاخی ولید ندادند، بلکه #هدایایی را هم برای ولیدبنعقبه فرستادند!
? شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 364
.
.
?یک عمر زندگی میکنیم بدون تقوا و عمل، بعد #وصیت میکنیم که ما را ببرند در نجف دفن کنند، کارمان #درست میشود!!
✅ اسلام #بست ندارد. در قدیم بست بود و خوب شد آن بستها ور افتاد. کسی که جرمی مرتکب میشد و مأمورین میخواستند او را بگیرند، میرفت به خانه یک مرد متنفّذ، یک #عالم روحانی و آنجا مینشست و هیچ قدرتی نمیتوانست او را از بست خارج کند.
✅ جرم مرتکب شده بود و به حکم قانون عرفی و #قانون_شرعی باید محاکمه و مجازات شود، ولی نه، آقا رفته در فلان خانه بست نشسته و چه کسی جرئت میکند او را از بست بیرون بیاورد؟ ما خیال میکنیم در #دستگاه الهی هم از این بستهای موهوم وجود دارد! نه، این جور نیست.
✅ قسم به خود حسین بن علی علیه السلام این جور نیست. #قسم به خود حضرت رضا علیه السلام این جور نیست. اصلًا این خلاف فکر حسین بن علی علیه السلام است، خلاف فکر علی بن ابیطالب علیه السلام است، خلاف فکر حضرت رضا علیه السلام است.
✅ آنها در همه #عمرشان و در زندگی خودشان این حرفها را نپذیرفتند، آیا در مماتشان میپذیرند؟! شما وقتی نهج البلاغه را #مطالعه میکنید میبینید در این کتاب دو مطلب است که مرتب تکرار میشود: تقوا و عمل.
✅ ما چشمهایمان را میبندیم و میگوییم اینها را قبول نداریم. ما نه به #تقوا اعتقاد داریم و نه به عمل، یک عمر زندگی میکنیم #بدون_تقوا و عمل، بعد وصیت میکنیم که ما را ببرند در نجف دفن کنند، کارمان درست میشود!!
? احیای تفکر اسلامی، ص 46
.
°| آنچـــه گویـــد او ≈{ ? }
° فقط تفسیـر قـرآن استـ ≈{ ? }
/° و بـــسـ ≈{ ? }
° جاےِ او، در قلبوجانـ ≈{ ? }
/° هرگــــز نگیــرد ≈{ ❌ }
° هیـــــچـ ڪسـ ≈{ ? }
/° او سفیـــــــر ≈{ ? }
° انبیـــاء و اولیـــاء ≈{ ? }
/° گردیـــدهـ اسـتـ ≈{ ? }
° گرچـه غـمـها ≈{ ? }
/° از خــــواصـ امتـشـ ≈{ ? }
°| همـ دیــــده اسـتـ ≈{ ? }
#سلامتے_امامخامنــهاے_صلوات ?
#شبنشینے_با_مقاممعظم_دلبرے ? ✌️
#نگاره(201) ?
#ڪپے⛔️ ?
.
.
کانال عاشقانه های حلال در ایتا:
? | @Asheghaneh_Halal
﷽
حاج حسین یڪتا:
مشڪل اینه که ما دیگه
#گریه_انقطاع نداریم
ڪہ ما دیگه خدایا #خسته شدیم!
ما #تورو میخوایم!
از #شیطون خسته شدیم…
از #خودمون خسته شدیم… ?
اصلا از #رفیقای بی مرام که مارو
هل میدن تو #گناه خسته شدیم…
از #محیط کوفتی خسته شدیم…
ما تورو میخوایم… ?
به #خدا بگیم!!
خدایا ما خسته شدیم،از بس ڪہ #شیطون ما رو زده زمین…
سر زانوهامون #زخم شده…
ما یه خنک #نسیم تورو میخوایم
بچه ها برای این چیزا
?عوامل شکست حکومت ها
✅ امیرالمومنین امام علی(ع):
چهار چیز باعث شکست حکومتها میشود:
1-ضایع کردن اصول و مسائل مهم
2-سرگرم شدن به فروع و امور کم اهمیت
3-به کار گماردن آدمهای پست
4-و کنار نهادن افراد بافضیلت.
? غررالحکم، صفحه 342
کانال مباهله_قرن_21 در ایتا:
امام حسن و امام حسين(علیهماالسلام) در ساير شرايط نيز خيلي با يكديگر فرق داشتند. سه عامل اساسي در قيام امام حسين(علیهالسلام) دخالت داشته است. هر كدام از اين سه عامل را كه در نظر بگيريم، ميبينيم در زمان امام حسن(علیهالسلام) به شكل ديگر است. عامل اول كه سبب قيام امام حسين(علیهالسلام) شد، اين بود كه …
شهيد آيةالله مرتضي مطهري(ره)
امام حسن و امام حسين(علیهماالسلام) در ساير شرايط نيز خيلي با يكديگر فرق داشتند. سه عامل اساسي در قيام امام حسين(علیهالسلام) دخالت داشته است. هر كدام از اين سه عامل را كه در نظر بگيريم، ميبينيم در زمان امام حسن(علیهالسلام) به شكل ديگر است.
عامل اول كه سبب قيام امام حسين(علیهالسلام) شد، اين بود كه حكومت ستمكار وقت، از امام حسين(علیهالسلام) بيعت ميخواست: «خذ الحسين بالبيعة اخذ شديداً ليس فيه رخصة… حسين(علیهالسلام) را بگير براي بيعت، محكم بگير، هيچ گذشت هم نبايد داشته باشي، حتماً بايد بيعت كند». از امام حسين(علیهالسلام) تقاضاي بيعت ميكردند. از نظر اين عامل، جواب امام حسين(علیهالسلام) فقط اين بود: نه، بيعت نميكنم، و نكرد؛ جوابش منفي بود.
امام حسن(علیهالسلام) چطور؟ آيا وقتي كه قرار شد با معاويه صلح كند، معاويه از امام حسن(علیهالسلام) تقاضاي بيعت كرد كه تو بيا با من بيعت كن؟ (بيعت يعني قبول خلافت)؟ نه، بلكه جزء مواد صلح بود كه تقاضاي بيعت نباشد و ظاهراً احدي از مورخين هم ادعا نكرده است كه امام حسن(علیهالسلام) يا كسي از كسان آنحضرت يعني امام حسين(علیهالسلام) ، برادرها و اصحاب و شيعيان امام حسن(علیهالسلام) با معاويه بيعت كرده باشد. ابداً صحبت بيعت در ميان نيست. بنابراين مسئله بيعت - كه يكي از عواملي بود كه امام حسين(علیهالسلام) را وادار كرد شديداً مقاومت کنند - در جريان كار امام حسن(علیهالسلام) نيست.
عامل دوم قيام امام حسين(علیهالسلام) ، دعوت كوفه بود به عنوان يك شهر آماده. مردم كوفه بعد از اين كه بيست سال حكومت معاويه را چشيدند و زجرهاي زمان معاويه را ديدند و مظالم معاويه را تحمل كردند، واقعاً بيتاب شده بودند، كه حتي ميبينيد بعضي معتقدند كه واقعاً در كوفه يك زمينه صددرصد آمادهاي بود و يك جريان غيرمترقب اوضاع را دگرگون كرد.
مردم كوفه هجدههزار نامه مينويسند براي امام حسين(علیهالسلام) و اعلام آمادگي كامل ميكنند. حال كه امام حسين(علیهالسلام) آمد و مردم كوفه ياري نكردند، البته همه ميگويند پس زمينه كاملاً آماده نبوده، ولي از نظر تاريخي، اگر امام حسين(علیهالسلام) به آن نامهها ترتيب اثر نميداد، مسلماً در مقابل تاريخ محكوم بود؛ ميگفتند يك زمينه بسيار مساعدي را از دست داد.
حال آنكه در كوفه زمان امام حسن(علیهالسلام) ، اوضاع درست برعكس بود؛ يك كوفه خسته و ناراحتي بود، يك كوفه متفرق و متشتتي بود، يك كوفهاي بود كه در آن هزار جور اختلاف عقيده پيدا شده بود، كوفهاي بود كه ما ميبينيم اميرالمؤمنين(علیهالسلام) در روزهاي آخر خلافتشان مكرر از مردم كوفه و از عدم آمادگيشان شكايت ميكنند و همواره ميگويند: خدايا مرا از ميان اين مردم ببر و بر اينها حكومتي مسلط كن كه شايسته آن هستند، تا بعد اينها قدر حكومت مرا بدانند.
اين كه عرض ميكنم كوفه آماده، يعني بر امام حسين(علیهالسلام) اتمام حجتي شده بود؛ نميخواهم مثل بعضيها بگويم كوفه يك آمادگي واقعي داشت و امام حسين(علیهالسلام) هم واقعاً روي كوفه حساب ميكرد. نه، اتمام حجت عجيبي بر امام حسين(علیهالسلام) شد كه فرضاً هم زمينه آماده نباشد، ايشان نميتواند آن اتمام حجت را ناديده بگيرد.
از نظر امام حسن(علیهالسلام) چطور؟ از نظر آنحضرت، اتمام حجت برخلاف شده بود؛ يعني مردم كوفه نشان داده بودند كه ما آمادگي نداريم. آنچنان وضع داخلي كوفه بد بود كه خود امام حسن(علیهالسلام) از بسياري از مردم كوفه محترز بود و وقتي كه بيرون ميآمد -حتي وقتي كه به نماز ميآمد- در زير لباسهاي خود زره ميپوشيد براي اين كه خوارج و دستپروردههاي معاويه زياد بودند و خطر كشته شدن ايشان وجود داشت، و يك دفعه حضرت در حال نماز بود كه به طرفش تيراندازي شد، ولي چون در زير لباسهايش زره پوشيده بود، تير كارگر نشد، والا امام را در حال نماز با تير از پا در آورده بودند.
پس، از نظر دعوت مردم كوفه كه بر امام حسين(علیهالسلام) اتمام حجتي بود و چون اتمام حجت بود بايد ترتيب اثر ميداد، در مورد امام حسن(علیهالسلام) برعكس، اتمام حجت برخلاف بوده و مردم كوفه تقريباً عدم آمادگيشان را اعلام كرده بودند.
عامل سومي كه در قيام امام حسين(علیهالسلام) وجود داشت، عامل امر به معروف و نهي از منكر بود؛ يعني قطعنظر از اينكه از امام حسين(علیهالسلام)بيعت ميخواستند و ايشان حاضر نبود بيعت كند، و قطعنظر از اينكه مردم كوفه از ايشان دعوت كرده بودند و اتمام حجتي بر امام حسين(علیهالسلام)شده بود و ايشان براي اينكه پاسخي به آنها داده باشد آمادگي خودش را اعلام كرد، قطعنظر از اينها، مسئله ديگري وجود داشت كه امام حسين(علیهالسلام) تحت آن عنوان قيام كرد، يعني اگر از او تقاضاي بيعت هم نميكردند باز قيام ميكرد و اگر مردم كوفه هم دعوت نميكردند باز قيام مينمود. آن مسئله چه بود؟
مسئله امر به معروف و نهي از منكر، مسئله اينكه معاويه از روزي كه به خلافت رسيده است (در مدت اين بيست سال) هرچه عمل كرده، برخلاف اسلام عمل كرده است، اين حاكم جائر و جابر است، جور و عدوانش را همه مردم ديدند و ميبينيد، احكام اسلام را تغيير داده است، بيتالمال مسلمين را حيف و ميل ميكند، خونهاي محترم را ريخته است، چنين كرده، چنان كرده، حالا هم بزرگترين گناه را مرتكب شده است و آن اينكه بعد از خودش پسر شرابخوار قمارباز سگباز خودش را [به عنوان ولايتعهد] تعيين كرده و به زور سرجاي خودش نشانده است. بر ما لازم است كه به اينها اعتراض كنيم، چون پيغمبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) فرمودند:
من رأي سلطاناً جائراً مستحلاً لحرامالله، ناكثاً عهده، مخالفاً لسنة رسولالله، يعمل في عبادالله بالاثم و العدوان، فلم يغير عليه بفعل و لا قول، كان حقاً عليالله ان يدخله مدخله، الا و ان هولاء قد لزموا طاعةالشيطان… اگر كسي حاكم ستمگري را به اين وضع و آن وضع و با اين نشانيها ببيند و اعتراض نكند به عملش يا گفتهاش، آنچنان مرتكب گناه شده است كه سزاوار است خدا او را به همان عذابي معذب كند كه آن حكمران جائر را معذب ميكند.
اما در زمان معاويه در اينكه مطلب بالقوه همينطور بود بحثي نيست. براي خود امام حسن(علیهالسلام) كه مسأله محل ترديد نبود كه معاويه چه ماهيتي دارد، ولي معاويه در زمان علي(علیهالسلام) معترض بوده است كه من فقط ميخواهم خونخواهي عثمان را بكنم، و حال ميگويد من حاضرم به كتاب خدا و به سنت پيغمبر و به سيره خلفاي راشدين صددرصد عمل بكنم، براي خودم جانشين معين نميكنم، بعد از من خلافت مال حسنبن علي است و حتي بعد از او مال حسينبن علي است (يعني به حق آنها اعتراف ميكند)، فقط آنها تسليم امر كنند ( كلمهاي هم كه در ماده قرار داده بود، كلمه تسليم امر است) يعني كار را به من واگذار كنند؛ همين مقدار، امام حسن(علیهالسلام) عجالتاً كنار برود، كار را به من واگذار كند و من با اين شرايط عمل ميكنم. ورقه سفيد امضا فرستاد، يعني كاغذي را زيرش امضا كرد، گفت هر شرطي كه حسنبن علي خودش مايل است در اين جا بنويسد، من قبول ميكنم. من بيش از اين نميخواهم كه زمامدار باشم، والا من به تمام مقررات اسلامي صددرصد عمل ميكنم. تا آنوقت هم كه هنوز صابون اينها به جامه مردم نخورده بود.
حال فرض كنيم الان ما در مقابل تاريخ اينجور قرار گرفته بوديم كه معاويه آمد، يك چنين كاغذ سفيد امضايي براي امام حسن(علیهالسلام) فرستاد و چنين تعهداتي را قبول كرد، گفت تو برو كنار، مگر تو خلافت را براي چه ميخواهي؟ مگر غير از عملكردن به مقررات اسلامي است؟ من مجري منويات تو هستم. فقط امر دائر است كه آن كسي كه ميخواهد كتاب و سنت الهي را اجرا بكند، من باشم يا تو. آيا تو فقط به خاطر اين كه آن كسي كه اين كار را ميكند تو باشي، ميخواهي چنين جنگ خونيني را بپا بكني؟!
اگر امام حسن(علیهالسلام) با اين شرايط تسليم امر نميكرد، جنگ را ادامه ميداد، دو سه سال ميجنگيد، دهها هزار نفر آدم كشته ميشدند، ويرانيها پيدا ميشد و عاقبت امر هم خود امام حسن(علیهالسلام) كشته ميشد، امروز تاريخ، امام حسن(علیهالسلام) را ملامت ميكرد، ميگفت در يك چنين شرايطي [بايد صلح ميكرد] پيغمبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) هم در خيلي موارد صلح كرد، آخر يك جا هم آدم بايد صلح كند. غير از اين نيست كه معاويه ميخواهد خودش حكومت كند، بسيار خوب، خودش حكومت كند؛ نه از شما ميخواهد كه او را به عنوان خليفه بپذيري، نه از شما ميخواهد كه او را اميرالمؤمنين بخواني، نه از شما ميخواهد كه با او بيعت كني، و حتي اگر بگويي جان شيعيان در خطر است، امضا ميكند كه تمام شيعيان پدرت علي در امن و امان، و روي تمام كينههاي گذشتهاي كه با آنها در صفين دارم قلم كشيدم. از نظر امكانات مالي حاضرم ماليات قسمتي از مملكت را نگيرم و آن را اختصاص بدهم به شما كه به اين وسيله بتواني از نظر مالي محتاج ما نباشي و خودت و شيعيان و كسان خودت را آسوده اداره كني.
اگر امام حسن(علیهالسلام) با اين شرايط [صلح را] قبول نميكرد، امروز در مقابل تاريخ محكوم بود. قبول كرد، وقتي كه قبول كرد، تاريخ آنطرف را محكوم كرد. معاويه با آن دستپاچگي كه داشت، تمام اين شرايط را پذيرفت. نتيجهاش اين شد كه معاويه فقط از جنبه سياسي پيروز شد؛ يعني نشان داد كه يك مرد صددرصد سياستمداري است كه غير از سياستمداري هيچچيز در وجودش نيست، زيرا همين قدر كه مسند خلافت و قدرت را تصاحب كرد، تمام مواد قرارداد را زير پا گذاشت و به هيچكدام از اينها عمل نكرد و ثابت كرد كه آدم دغلبازي است، و حتي وقتي كه به كوفه آمد صريحاً گفت: مردم كوفه! من در گذشته با شما نجنگيدم براي اين كه شما نماز بخوانيد، روزه بگيريد، حج بكنيد، زكات بدهيد، ولكن لاتأمر عليكم، من جنگيدم براي اين كه امير و رئيس شما باشم. بعد چون ديد خيلي بد حرفي شد، گفت اينها يك چيزهايي است كه خودتان انجام ميدهيد، لازم نيست كه من راجع به اين مسائل براي شما پافشاري داشته باشم.
شرط كرده بود كه خلافت، بعد از او تعلق داشته باشد به حسنبن علي، و بعد از حسنبن علي به حسينبن علي، ولي بعد از هفت هشت سال كه از حكومتش گذشت، شروع كرد مسئله ولايتعهدي يزيد را مطرح كردن. شيعيان اميرالمؤمنين(علیهالسلام) را - كه در متن قرارداد بود كه مزاحمشان نشود- به حد اشد مزاحمشان شد و شروع كرد به كينهتوزي نسبت به آنها. واقعاً چه فرقي هست ميان معاويه و عثمان؟ هيچ فرقي نيست، ولي عثمان كم و بيش مقام خودش را در ميان مسلمين (غير شيعه) حفظ كرد به عنوان يكي از خلفاي راشدين كه البته لغزشهايي هم داشته است، ولي معاويه از همان اول به عنوان يك سياستمدار دغلباز معروف شد كه از نظر فقها و علماي اسلام عموماً نه فقط ما شيعيان (از نظر شيعيان كه منطق جور ديگر است) معاويه و بعد از او، از رديف خلفا، از رديف كساني كه جانشين پيغمبرند و آمدند كه اسلام را اجرا كنند، به كلي خارج شدند و عنوان سلاطين و ملوك و پادشاهان به خود گرفتند.
بنابراين وقتي كه ما وضع امام حسن را با وضع امام حسين(علیهماالسلام) مقايسه ميكنيم، ميبينيم كه اينها از هيچ جهت قابل مقايسه نيستند.
جهت آخري كه خواستم عرض بكنم، اين است كه امام حسين(علیهالسلام) يك منطق بسيار رسا و يك تيغ برنده داشت. آن چه بود؟ من رأي سلطاناً جائراً مستحلاً لحرامالله… كان حقاً عليالله ان يدخله مدخله… اگر كسي حكومت ستمگري را ببيند كه چنين و چنان كرده است و سكوت بكند، در نزد پروردگار گنهكار است. اما براي امام حسن(علیهالسلام) اين مسئله هنوز مطرح نيست. براي آنحضرت حداكثر اين مطرح است كه اگر اينها بيايند، بعد از اين چنين خواهند كرد. اينكه اگر بيايند، بعد از اين چنين ميكنند، غير از اين است كه يك كاري كردهاند و ما الان سند و حجتي در مقابل اينها بالفعل داريم.
اين است كه ميگويند صلح امام حسن زمينه را براي قيام امام حسين(علیهماالسلام) فراهم كرد. لازم بود كه امام حسن(علیهالسلام) يك مدتي كنارهگيري بكند تا ماهيت امويها كه بر مردم مخفي و مستور بود، آشكار شود؛ تا قيامي كه بناست بعد انجام گيرد، از نظر تاريخ قيام موجهي باشد. پساز همين قرارداد صلح كه بعد معلوم شد معاويه پايبند اين مواد نيست، عدهاي از شيعيان آمدند به امام حسن(علیهالسلام) عرض كردند: ديگر الان اين قرارداد صلح كأنلميكن است - و راست هم ميگفتند زيرا معاويه آن را نقض كرد- و بنابراين شما بياييد قيام كنيد. فرمود: نه، قيام براي بعد از معاويه؛ يعني كمي بيشاز اين بايد به اينها مهلت داد تا وضع خودشان را خوب روشن كنند، آنوقت وقت قيام است. معني اين جمله اين است كه اگر امام حسن(علیهالسلام) تا بعد از معاويه زنده ميبود و در همان موقعي قرار ميگرفت كه امام حسين(علیهالسلام) قرار گرفت، قطعاً قيام ميكرد. بنابراين از نظر هر سه عاملي كه انگيزههاي صحيح و مشروع و جدي قيام امام حسين(علیهالسلام) بود، وضع امام حسن(علیهالسلام) با وضع امام حسين(علیهالسلام) كاملاً متفاوت و متغاير بود. از ايشان تقاضاي بيعت ميكردند و از امام حسن(علیهالسلام) بيعت نميخواستند. (خود بيعتكردن يك مسئلهاي است.) براي امام حسين(علیهالسلام) از ناحيه مردم كوفه اتمام حجتي شده بود و مردم ميگفتند كوفه ديگر بعد از بيست سال بيدار شده است. كوفه بعد از بيست سال معاويه غير از كوفه قبل از بيست سال است. اينها ديگر قدرشناس حضرت علي(علیهالسلام) شدهاند، قدرشناس امام حسن(علیهالسلام) شدهاند، قدرشناس امام حسين(علیهالسلام) شده اند، نام امام حسين(علیهالسلام) كه در ميان مردم كوفه برده ميشود اشك ميريزند، ديگر درختها ميوه دادهاند و زمينها سرسبز شده است، بيا كه آمادگي كامل است. اين دعوتها براي امام حسين(علیهالسلام) اتمام حجت بود. براي امام حسن(علیهالسلام) برعكس بود، هر كس وضع كوفه را مشاهده ميكرد، ميديد كوفه هيچ آمادگي ندارد.
مسئله سوم مسئله فساد عملي حكومت است. (فساد حاكم را عرض نميكنم، فساد حاكم يك مطلب است، فساد عمل حكومت مطلب ديگري است.) معاويه هنوز در زمان امام حسن(علیهالسلام) دست به كار نشده است تا ماهيتش آشكار گردد و تحت عنوان امر به معروف و نهي از منكر زمينهاي [براي قيام موجود] باشد، يا به اصطلاح تكليفي بالفعل به وجود آيد، ولي در زمان امام حسين(علیهالسلام) صددرصد اين چنين بود.
مفاد قرارداد
حال مقداري از مفاد قرارداد را مرور ميکنيم تا ببينيم وضع قرارداد چگونه بوده است. مواد قرارداد را به اين شكل نوشتهاند:
1. حكومت به معاويه واگذار ميشود بدين شرط كه به كتاب خدا و سنت پيغمبر و سيره خلفاي شايسته عمل كند.
[در اين جا لازم است مطلبي را عرض كنم:]
اميرالمؤمنين(علیهالسلام) يك منطقي دارند و آن منطق اين است كه ميفرمايند: من به خاطر اين كه خودم خليفه باشم يا ديگري، با اينكه خلافت حق من است قيام نميكنم، آن وظيفه مردم است، من آن وقت قيام ميكنم كه آن كسي كه خلافت را بر عهده گرفته است، كارها را از مجرا خارج كرده باشد. در نهجالبلاغه است: و الله لاسلمنّ ماسلمت امور المسلمين و لم يكن فيها جور الا عليّ خاصة. يعني مادامي كه ظلم فقط بر شخص من است كه حق مرا از من گرفتهاند، و منهاي اين، ساير كارها در مجراي خودش است، من تسليمم، من آنوقت قيام ميكنم كه كارهاي مسلمين از مجرا خارج شده باشد.
اين ماده قرارداد اين است [و در واقع] امام حسن(علیهالسلام) اين چنين قرارداد ميبندد: مادامي كه ظلم فقط به من است و مرا از حق خودم محروم كردهاند، ولي آن غاصب متعهد است كه امور مسلمين را در مجراي صحيح اداره كند، من به اين شرط حاضرم كنار بروم.
2. پس از معاويه، حكومت متعلق به حسن (علیهالسلام) است و اگر براي ايشان حادثهاي پيش آمد متعلق به حسين. اين جمله مفهومش اين است كه اين صلح يك مدت موقتي دارد، نه اينكه [امام حسن(علیهالسلام) ] گفت ديگر ما گذشتيم و رفتيم، اين تو و اين خلافت، تا هر وقت هر كار ميخواهي بكن، نه؛ تا معاويه هست، اين صلح تا زمان معاويه است، شامل بعد از زمان معاويه نميشود، پس معاويه حق ندارد براي بعد از زمان خودش توطئهاي بچيند: و معاويه حق ندارد كسي را به جانشيني خود انتخاب كند.
3. معاويه در شام لعن و ناسزاي به اميرالمؤمنين (علیهالسلام) را رسم كرده بود. اين را در متن صلحنامه قيد كردند كه بايد اين عمل زشت موقوف باشد؛ معاويه بايد ناسزا به اميرالمؤمنين(علیهالسلام) و لعنت بر او را در نمازها ترك كند و علي(علیهالسلام) را جز به نيكي ياد ننمايد كه اينرا هم معاويه تعهد و امضاء كرد. اينها روي علي(علیهالسلام) تبليغ ميكردند، ميگفتند علي را ما به اين دليل لعنت ميكنيم كه -العياذ بالله- او از دين اسلام خارج شده بود!! آدمي كه اينجا امضا ميدهد، لااقل اين مقدار اتمام حجت بر او شده كه تو اگر علي را يك آدمي ميخواني كه - العياذبالله - واقعاً مستحق لعن است، پس چرا متعهد ميشوي كه او را جز به نيكي ياد نكني؟ و اگر مستحق لعن نيست و آنطور كه متعهد شدهاي درست است، پس چرا اينطور عمل ميكني؟! كه بعد، اين را هم زير پا گذاشت و تا نود سال اين كار ادامه پيدا كرد.
4. بيتالمال كوفه كه موجودي آن پنج ميليون درهم است، مستثني است و تسليم حكومت، شامل آن نميشود و معاويه بايد هر سالي دو ميليون درهم براي حسن(علیهالسلام) بفرستد. اين قيد را كرده بودند براي همين كه ميخواستند نياز شيعيان را از دستگاه حكومت معاويه رفع كنند كه اينها مجبور نباشند و بدانند اگر نيازي داشته باشند ميشود خود امام حسن و امام حسين(علیهماالسلام) مرتفع كنند. و بنيهاشم را از بخششها و هديهها بر بنياميه امتياز دهد و يك ميليون درهم در ميان بازماندگان شهدايي كه در كنار اميرالمؤمنين(علیهالسلام) در جنگهاي جمل و صفين كشته شدهاند، تقسيم كند و اينها همه بايد از محل خراج دارابجرد تأديه شود. دارابجرد در اطراف شيراز است كه خراج و ماليات اين نقطه را به بنيهاشم اختصاص دادند.
5. مردم در هر گوشه از زمينهاي خدا، (شام يا عراق يا يمن و يا حجاز) بايد در امن و امن باشند و سياهپوست و سرخپوست از امنيت برخوردار باشند و معاويه بايد لغزشهاي آنان را ناديده بگيرد. مقصود كينهتوزيهايي است كه به گذشته مربوط ميشود، چون اينها اغلب كساني بودند كه در گذشته با معاويه در صفين جنگيدهاند و هيچكس را بر خطاهاي گذشتهاش مؤاخذه نكند و مردم عراق را به كينههاي گذشته نگيرد. اصحاب علي(علیهالسلام) در هر نقطهاي كه هستند در امن و امان باشند و كسي از شيعيان علي(علیهالسلام) مورد آزاد واقع نشود و ياران علي(علیهالسلام) بر جان و مال و ناموس و فرزندانشان بيمناك نباشند و كسي ايشان را تعقيب نكند و صدمهاي بر آنان وارد نسازد، و حق هر حقداري بدو برسد و هرآنچه در دست اصحاب علي(علیهالسلام) است از آنان باز گرفته نشود. به قصد جان حسنبن علي و برادرش حسين(علیهماالسلام) و هيچيك از اهلبيت رسولخدا(صلیاللهعلیهوآله) توطئهاي در نهان و آشكار چيده نشود.
اين مواد، مخصوصا ماده 5 و ماده 3 كه مسئله لعن اميرالمؤمنين(علیهالسلام) است، اگرچه از همان شرط اول تأمين شده (زيرا وقتي كه او متعهد ميشود كه به كتاب خدا و سنت پيغمبر و سيره خلفاي راشدين عمل كند، طبعاً اينها در آن مستتر است) ولي معذلك اينها را كه ميدانستند مورد توجه خاص معاويه است و برخلاف عمل ميكند، براي اينكه بعدها هيچگونه تأويل و توجيهي در خصوص اين كارها به كار نبرد، به طور خصوصي در مواد قرار داد گنجاندند. و در هيچيك از آفاق عالم اسلام ارعاب و تهديدي نسبت به آنان انجام نگيرد. خواستند نشان بدهند كه ما از حالا به روش تو بدبين هستيم. اينها بود مجموع مفاد اين قرارداد.
معاويه نمايندهاي داشت به نام عبداللهبن عامر. او را با نامهاي كه زير آن را امضا كرده بود، نزد امام حسن(علیهالسلام) فرستاد و گفت شرايط همه همان است كه تو ميگويي، هرچه تو در آن صلحنامه بگنجاني، من آن را قبول دارم. امام حسن(علیهالسلام) هم اين شرايط را در صلحنامه گنجانيد. بعد هم معاويه با قسمتهاي خيلي زيادي كه من، خدا و پيغمبر را ضامن قرار ميدهم، اگر چنين نكنم چنان، اگر چنين نكنم چنان، همه اين شرايط را گفت و اين قرارداد را امضا كردند. بنابراين به نظر نميرسد كه در صلح امام حسن(علیهالسلام) ، در آن شرايطي كه آنحضرت ميزيست ايرادي باشد، و مقايسهكردن ميان صلح امام حسن(علیهالسلام) در مسند خلافت با قيام امام حسين(علیهالسلام) به عنوان يك معترض، با اينهمه اختلافات ديگري كه عرض كردم، مقايسه صحيحي نيست؛ يعني به نظر اينجور ميرسد كه اگر امام حسن(علیهالسلام) در آنوقت نبود و بعد از شهادت اميرالمؤمنين، امام حسين(علیهماالسلام) خليفه شده بود، قرارداد صلح امضا ميكرد، و اگر امام حسن(علیهالسلام) تا بعد از معاويه زنده بود، مثل امام حسين(علیهالسلام) قيام ميكرد، چون شرايط مختلف بوده است.
منبع: حسين بن علي(علیهماالسلام) احياگر حقخواهي
?حضرت امام رضا عليه السلام:
هفت چيز بدون هفت چيز ديگر مسخره است:
?1-كسى كه به زبان استغفار كند و در دل پشيمان نباشد ،خود را مسخره كرده.
?2- كسى كه توفيق از خدا بخواهد و كوشش نكند،خود را مسخره كرده.
?3- كسي كه بهشت خواهد و بر سختيها صبر ننمايد،خود را مسخره كرده.
?4- كسي كه از آتش به خدا پناه برد و از لذت دنيا دست نكشد،خود را مسخره كرده.
?5-كسي كه مرگ را ياد كند و آماده آن نشود،خود را مسخره كرده.
?6-كسي كه خدا را ياد كند و مشتاق ديدار او نباشد،خود را مسخره كرده.
?7- كسي كه در گناه اصرار ورزد و بدون توبه از خدا طلب عفو و بخشش كند،خود را مسخره كرده است.
?تحرير المواعظ العددية؛ص470
?❤️?❤️?❤️?❤️?❤️?❤️
❤️#زندگی_به_سبک_شهدا❤️
بهش گفتیم:
“نمیخواے زن بگیرے؟"?
گفت:
“چرا نمیخوام؟"?
فڪر نمیڪردم به این راحتے قبول ڪنه ازدواج ڪنه…!!!?
مادرم گفت:
“خب ننه…ڪیو میخواے…بگو تا واست بگیرمش…"?
.
“من یه زن میخوام ڪه بتونه پشت ماشین باهام زندگے ڪنه…"?
مادرم گفت:
“واااا…این دیگه چه صیغه ایه…!!!?
آخه ڪدوم دخترے حاضره میشه همچین زندگے اے داشته باشه…؟!"?
گفت:
“اگه میخوای من زن بگیرم،شرطش همینه…?
زنی میخوام ڪه #شریڪ_و_همدم زندگیم باشه…?
هرجا میرم دنبالم بیاد…"☺️?
حرفش یه ڪلام بود…
بعد مدتی از پاوه برگشت…
“کسی رو ڪه دنبالش بودم پیدا کردم…?
برام ازش خواستگارے میڪنین یا نه…؟??
بهش گفتم:
“به همین سادگے!!!!؟"?
“نه…همچین ساده هم نبود…?
بیچاره م کرد تا بعله رو گفت…??
با تعجب گفتم:?
“یعنی…?
قبول کرد که پشت ماشین باهات زندگی کنه…؟!!!"?
خندید و گفت:?
“تا اون ور دنیام برم دنبالم میاد…"?
گفتم:
“مبارکه…"?
چن بار ازش خواستگارے ڪرده بود…
اما هربار جواب رد شنیده بود…
عروس خانوم نیت چله روزه و دعاے توسل ڪرده بود…
با خودش عهد ڪرده بود ڪه بعد چله…
به اولین خواستگار،جواب مثبت بده…?
درست شب چهلم،دوباره #ابراهیم ازش خواستگاری ڪرده بود و بعله رو گرفته بود…??
(محمد ابراهیم همت
منبع:برای خدا مخلص بود…)
?همســـر یعنے همسفـــرتابهشــــت?
طلبگی افتخارمه!!!☺
بنده هفده سالمه و در شهر اراک زندگی میکنم.دوسال هم هست که طلبه و کنیز حضرت زهرا(س)هستم. داستان طلبه شدن من از نظر خودم خیلی جالب و یه کوچولو هم متفاوت هست.اجازه بدین از وضعیتم براتون بگم. خانوادم مذهبی و مقید هستن اما هیچوقت به طرز پوشش من گیر نمیدادن و ازادی انتخاب داشتم منم چون تحت تاثیر دوستان و دخترهای اقوام بودم اصلا مقید به حجاب و چادر نبودم.درعین حال نمازهام را سروقت میخوندم و مثل خیلی از دخترهای هم سن و سال خودم دنبال مدو….. این چیزا بودم. اون سال(سال نهم)وقت انتخاب رشنه بنده رسیده بود و رشته مورد علاقه من هم علوم تجربی بود. اواخر فروردین بود و یک روز سرکلاس بودیم و درس دفاعی داشتیم معلممون بعداز درس استراحت داد منم رفتم اخر کلاس پیش اکیپ چندتا از دوستام داشتن درمورد حوزه علمیه وثبت نامشون صحبت میکردن من گفتم وا مگه میشه حوزه فقط با دیپلم میگیره اونا گفتن نه امسال اولین سالی هستش که حوزه میخواد با مدرک سیکل طلبه خانون بگیره رفتم پیش مشاورمون و ایشون راهنمایی کردن بنده را.
وقتی اومدم خونه و به خانوادم موضوع را گفتم.اوناهم خیلی استقبال کردن و بنده را تشویق به ثبت نام کردن, روزای اخر ثبت نام بود که ثبت نام کردم.من و دوتا از دوستانم ثبت نام کردیم اما دوتا ازما قبول شدیم و اون یکی قبول نشد چندروز بعد از شروع حوزه اون یکی دوستم هم انصراف داد? من شدم یکی از اولین هایی که با مدرک سیکل پذیرش شد (در استان مرکزی)و خیلی خوشحال هستم از این بابت.
و این بود داستان طلبه شدن من?
التماس دعا
یاعلی?